نشست علمی «معقولیت گزارههای فقهی»
در راستای برنامههای معاونت پژوهشی دانشگاه به مناسبت هفته پژوهش در سال ۹۶ نشست علمی با موضوع « معقولیت گزارههای فقهی» با حضور حجتالاسلام و المسلیمن دکتر محمدحسین فضائلی استادیار و مدیر گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم قضایی، دکتر احمد اسماعیل تبار استادیار گروه حقوق اسلامی دانشگاه علوم قضایی و دکتر محمد هادی دارایی استادیار گروه حقوق خصوصی دانشگاه علوم قضایی در ساعت ۱۶-۱۴ روز دوشنبه ۹۶/۹/۲۰ در سالن نشستهای علمی دانشکده ثبت و مدیریت قضایی با حضور اساتید و دانشجویان برگزار شد.
دکتر فضائلی به عنوان نخستین سخنران این نشست، ضمن تشکر از معاونت پژوهشی دانشگاه علوم قضایی برای برگزاری این نشست و ابراز خرسندی از حضور در جمع اساتید و دانشجویان این دانشگاه، نقطهنظرات خود را در خصوص موضوع بیان کردند. ایشان با اشاره به این که یکی از دغدغههای روشنفکران دینی تعارض علم و دین و به عبارتی عقل و دین است، اظهار داشتند که متدینین همواره در صدد پاسخگویی به این دغدغه بودهاند چرا که اگر نتوان این دغدغه را حل کرد چه بسا گزارههای دینی قابل دفاع نباشند. برای حل این تعارض، اندیشمندان شیوههای متفاوتی در پیش گرفتند: بعضی میان علم (عقل) و دین مرز گذاشتند و این دو را از هم جدا کردند به نحوی که هر کدام در منطقهی خاص خود حکومت کند و مداخلهای در قلمروی دیگری نداشته باشند. کییر کگارد (Kierkegaard) اندیشمند مسیحی از طرفداران این روش است. به عقیده او هر آنچه به اندیشه و عقل آدمی کشف و دانسته شود، از حوزه ایمان و دین خارج است. در مقابل، توماس آکوئیناس دیگر فیلسوف مسیحی نظریهی دو طبقهای بودن را مطرح کرد که به موجب آن بدون معرفت و تفکر عقلانی نمیتوان متدین بود و معتقد بود که بدون عقلانیت نمیتوان از دین دفاع کرد. این تفکر تا زمان رنسانس غلبه داشت تا این که تحت شعاع تفکر تجربی و فلسفی حسی قرار گرفت.
ایشان ادامه دادند که منظور ما از معقولیت گزارههای فقهی آن است که اگر بخواهیم دفاع عقلانی از فقه و حقوق اسلام داشته باشیم، باید از دو معبر عبور کنیم: اولاً حوزه عقل عملی را به رسمیت بشناسیم این حوزه مربوط به بایدها است که سود و زیان افراد را مورد سنجش قرار میدهد؛ ثانیاً به عقل نظری اعتقاد داشته باشیم که این حوزه مربوط به هستها است. آن گونه که از آیات قرآن بر میآید، بین این دو عقل تعامل است به نحوی که از هر یک میتوان به دیگری رسید. اگر بخواهیم میان دو حوزه عقل عملی و عقل نظری تفکیک و جدایی قائل شویم، نمیتوانیم از معقولیت گزارههای فقهی دفاع کنیم. راهکار منطقی آن است که بر اساس هماهنگی میان دو عقل عملی و نظری، واقعیتها را بشناسیم و به بایدها عمل کنیم. معنای دوم معقولیت گزارههای فقهی، نظاممند بودن این گزارهها است که بر اساس ادله عقلی و نقلی ثابت میشود که تمام گزارههای فقهی تشکیلدهندهی یک نظام و سیستم هستند که بین آنها ارتباط و انسجام معقول وجود دارد. بر این اساس، اگر بخواهیم از معقولیت گزارههای فقهی و به طور کلی از حقوق اسلام دفاع کنیم، یک راهکار آن است که این دو معنا و دو بعد را با هم مورد توجه و استفاده قرار دهیم و نمیتوانیم بین این دو تفکیک و جدایی قائل شویم. گزارههای رقیب هر کدام یک جنبه از موضوع را گرفتهاند و به همین دلیل است که نتوانستهاند یک نظام حقوقی معقول ایجاد کنند.
در ادامه این نشست، دکتر اسماعیل تبار ضمن تشکر از اساتید حاضر و حضور در این جلسه، به بیان دیدگاههای خود پرداختند. ایشان با اشاره به این که وقتی از معقولیت گزارههای دینی سخن میرانیم یعنی بحث فلسفی میکنیم لازم است بدون جهتگیری بحث کنیم، اظهار داشتند: گزارههای فقهی به هیچ وجه عقلانی نیست یعنی حتی یک گزاره حقوقی و فقهی یافت نمیشود که عقلی و عقلانی باشد و اتفاقاً آیات قرآن بر رعایت مرز میان تعلم و تعقل و جدایی گزارههای علمی و عقلی تأکید دارد آنجا که میفرماید: «یعقلون»، «یعلمون». یعنی آنجا که عقل درک میکند، دیگر خداوند حکمی ندارد و مداخله نمیکند و بالعکس، آنجا که حوزه اعتباریات است که گزارههای فقهی هم از اعتباریات هستند، دیگر جای عقل نیست. بنابراین، با تعقل نمیتوان فقه را فهمید چرا که گزارههای اعتباری فقهی به هیچ عنوان عقلی نیست و تنها معالم دین را باید از اهل بیت اخذ کرد که عالم هستند و گزارههای فقهی را میدانند. دقیقاً به همین دلیل است که غربیها در شرایطی که در تفکیک علوم از ما جلو افتادند، در گزارههای اعتباری از ما عقب افتادند چرا که آنها به منبع وحی و اهل بیت دسترسی ندارند.
همچنین، در این نشست دکتر دارایی ضمن تشکر از حضور اساتید و میهمانان گرامی، در تکمیل بحث به بیان نکاتی پیرامون موضوع پرداختند. به عقیده ایشان بحث اصلی بر سر این است که آیا گزارههای فقهی اعتباری به طور کلی و به هیچ وجه عقلانی یعنی تابع قواعد عقلی نیستند - آن گونه که علامه طباطبایی و شهید مطهری معتقدند - و فقط تابع یک ملاک هستند و آن مفید بودن است، یا این که بعضی از گزارههای عقلی فلسفی به عالم اعتبار هم تسری دارد؟ به نظر میرسد فرض اخیر درست باشد و اینطور نیست که گزارههای فقهی اعتباری به طور کلی و به هیچ وجه عقلانی نباشند، چون در غیر این صورت با توالی فاسد مواجه خواهیم بود. برای مثال، حسن و قبح ذاتی و قطعی در عدل و ظلم قابل درک است، عدل ذاتاً خوب و ظلم ذاتاً بد است و عقل قطعاً میتواند این را درک کند. همچنین، در حکمی مانند لاضرر که یک قاعده فقهی است، حتی اگر شارع بیان نمیکرد، عقل آن را درک میکرد. بنابراین، نمیتوان به طور مطلق گفت که گزارههای فقهی غیر عقلانی هستند.