آیت الله آملی لاریجانی در دانشگاه علوم قضایی

متن سخنرانی حضرت آیت الله آملی لاریجانی در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه علوم قضایی

 رئیس محترم قوه قضاییه

ابتدا به مناسبت دهه آخر ماه صفر خصوصاً به مناسبت اربعین امام حسین(ع) تسلیت عرض میکنم و شکر می‏گذاریم به درگاه حق تعالی به مناسبت بزرگ تعظیم شعائر اربعین حسینی که در همین ایام صورت گرفت، این از مواعید الهی است که قلوب مؤمنین به مرکز حب الهی و به مرکز عبودیت متوجه می‏شود لذا خداوند را باید شکر بگذاریم که این مغناطیس ولایت و امامت، ما شیعیان را به خودش جذب کرده و چنین شعائر عظیمی را بوجود آورده است. این مراسم عظیم اربعین پیام روشنی برای کشورهای استکباری داشته و خواهد داشت،این پیام این است که اسلام و حبّ اهل بیت یک نیروی بی‏ پایان است که به مردم ما در مقابله با استکبار جهانی و در مقابله با نیروهای سلطه طلب در همه جای دنیا قدرت می‏بخشد، عقلانیت و حقانیت شیعه روز به روز بیشترآشکار می‏شود، خصوصاً با کارهای نامعقول و غیرعقلانی از گروه‏های تکفیری و تروریستی که به عنوان اسلام، مَحق اسلام می‏کنند و در نابودی اسلام تلاش می‏کنند که بحمدالله عقلانیت و منطق شیعه روز به روز در حیطه اسلام آشکارتر می‏شود، از اینکه توفیق حضور در این جلسه گرامی را پیدا کردم خدا را سپاسگذارم، فرصت مغتنمی است در محضر شما عزیزان استادان و دانشجویان گرامی چند کلمه‏ ای را تقدیم بدارم، تشکر و قدردانی خاص دارم از ریاست محترم دانشگاه علوم قضایی جناب آقای دکتر شریعت‏ باقری و همین طور همه حضار گرامی، همان طور که گفته شد دانشگاه علوم قضایی یک سیر تکاملی پیدا کرده و نقش بسیار مؤثری هم در قوه قضائیه داشته و کلاً باید اذعان بکنیم آن طور که استحقاق داشته و شایسته بود نتوانستیم خدماتی را که لازم است برای ارتقاء دانشگاه انجام بدهیم، البته عمده دلیل هم مشکلات مالی و اعتبارات بوده ولی در عین حال مشکلات دیگر هم وجود داشته است، در عین حال بنده معتقدم با تلاش و تدبیر می‏توان وضع را بهتر کرد و این امیدواری هست که ان شاءالله در آینده نه چندان دور بتوانیم به فرمایش ریاست محترم دانشگاه در شناسایی علمی وارتقاء توانایی علمی و وضع فیزیکی دانشگاه تلاش جدی داشته باشیم، ما امروز به تحّول در ساحت‏های مختلف در قوه قضائیه نیاز داریم، البته تحّولاتی هم صورت گرفته و هم جای امیدواری است، لکن هم شناخت تحّول هم مسیرهای تحّول برای همه کسانی که مثل ما در قوه قضائیه کار می‏کنند ازجمله شما استادان و دانشجویان گرامی و عزیز لازم است و هم باید یک فهم مشترکی نسبت به این تحّولات داشته باشیم، هم باید مسیر و امکانات موجود برای تحّول را بشناسیم واین البته کار خیلی سهلی نیست، خود بررسی تحّولات به قول برخی از فیلسوفان علم یک نگاه «درجه دومی» لازم دارد، باید خود قوه قضائیه، توانایی‏ هایش و استعدادهایش و خود تحّول را به عنوان یک موضوع مورد بررسی قرار بدهیم. تحّول در قوه قضائیه می‏تواند در بسترهای کاملاً متفاوتی صورت بگیرد، تحّول در فهم‏ ها و نگرش‏ ها، تحّول در انگیزه ‏ها، تحّول در ساختارهای قوه قضائیه و تحّول در مدیریت اجرایی و یا تحّول در اراده، یعنی اگر ما همه امکانات دیگر را داشته باشیم و لکن در مقام اجرا و مدیریت یک تحّولی در اراده ‏ها صورت نگیرد برای ارتقاء دستگاه قضایی باز از قافله عقب خواهیم ماند، بنده در یک سخنرانی دیگری با تفسیر بیشتری راجع به تحّول در قوه قضائیه، تبیین مفهومی آن و مسیرهای این تحّول بحث کردم، بنا ندارم این جا بحث مستوفایی در این باب داشته باشم، فقط اجمالاً اشاره کردم به اینکه این تحّولات مسیرهای مختلف دارد، محورهای مختلف دارد، یکی از اموری که در این تحّول بسیار نقش دارد و می‏شود گفت در همه این محورهای مختلف دخالت دارد، در واقع «تحّول اخلاقی» است.

تحوّل اخلاقی:

معقتدم که اخلاق در روزگارخودمان یک مساله بسیار اساسی است و در همه جا دخالت می‏کند البته اخلاق خودش تبیین مفهومی لازم دارد ولکن علی الاجمال در همه ساحت‏ها هم در قوه قضائیه هم در بیرون قوه قضائیه، در سیاست، اجرا، در همه جا وقتی که ما تدقیق و تعمیق کنیم بحث را می‏بینیم اخلاق به نحوی نقش دارد. در خیلی جاها نقش اصلی را بازی می‏کند،امروزه یک سقوط و هبوط اخلاقی را احساس می‏کنیم، خصوصاً در دنیایی که زیاده خواهی و سلطه طلبی از اوصاف بارزش هست، شما ملاحظه کنید همین افتضاح اخیری که در آمریکا رخ داد، در بحث گزارشی که به «سنا» داده شد در مورد شکنجه «سیاه‏پوستان» آقای «دیک چنی» در یک سخنرانی دفاع کرده و گفته ما افتخار می‏کنیم به کاری که C.I.A کرده است، ببینید چقدر هبوط اخلاقی است، البته ما از این نشانه ‏ها زیاد داشته ‏ایم از آمریکا و انگلیس، حمله‏ ای که به عراق کردند و صدها هزار کشته و مجروح داشت، به بهانه سلاح‏ های کشتار جمعی که هیچ خبری هم نبود، همان زمان عده‏ای تحقیق کردند گفتند این یک دروغ هست، به یک بهانه واهی به یک کشوری حمله کردند و صدها هزار انسان را کشتند و مجروح و ناقص کردند و در عین حال هنوز ادعای حقوق بشر دارند ما در یک دنیایی داریم زندگی می‏کنیم که سقوط اخلاقیش خیلی روشنه خصوصاً در میان سیاستمدارانش، در دستگاه‏های قضایی هم همین طوره شخص جوانی را در خیابان که تسلیم پلیس شده است می‏زنند. پلیس او را می‏کشد و در عین حال می‏بینیم تبرئه می‏شود، ما نمی‏خواهیم الان در حیطه عمل و کاری که واقع شده قضاوت کنیم، چون ما نه حضور داشتیم و نه اطلاعات خیلی دقیقی داریم، اما برحسب آنچه گفته شده این پلیس را تبرئه کردند و حسب برخی گزارش ها هر روز یک سیاه پوست در آمریکا کشته می‏شود، بنا به یک گزارش در 365 روز 330 تا 340 نفر سیاه پوست در آمریکا به قتل می رسد، حالا ممکن است برخی بر حسب قوانین مشکل نداشته اما این چه قانونی است که چنین پلیسی را تبرئه می‏کند و در چنین وضعیتی در حالی که طرف تسلیم بود و یا سرپناه نداشته و برای مدت‏ها کف خیابان افتاده بود و اجازه بردن او را به بیمارستان نمی‏دادند! ما علی ایحال عرضمان این است که بحث سقوط اخلاقی در همه جا به چشم می‏خورد، و در حیطه زندگی خودمان هم همین طور است و من همان طور که همواره تاکید کردم گمان می‏کنم بحث اخلاق چه در «ساحت نظر» و چه در «ساحت عمل» بحث بسیار ریشه‏ای است، یک بحث وجودی است با تمام هستی ‏ها درگیر می‏شود البته مبانی نظری دارد که خوب «فکری» است، اما خود اخلاق و تحصیل فضائل و دفع رذائل «قرب الی الحق» اینها مقولاتی است که با تمام وجود ما درگیر می‏شود و هستی ما را در مواجهه با این امور قرار می‏دهد و ما باید برای این، «بابی» باز کنیم، من الان قصد ندارم وارد یک بحث دیگر شوم که چگونه یک انسان که «ساحت‏های» مختلف وجودی دارد اینها را با هم جمع بکند. شما گاهی اوقات می‏بینید یک عالمی در فیزیک یا شیمی و یا ... تمام زندگی‏ اش وقف تحصیل و درس و بررسی است ولکن یک ساحت ‏های دیگر وجودی‏ اش مُهمل قرار می‏گیرد، انسان باید یک تعادلی داشته باشد؛ در اندیشه و در فکرش دنبال قلّه‏ ها باشد اما در جهات تحصیل فضائل و دفع رذائل و عبودیت حق که تمام غایت هستی است، در آنجا هم باید ترقی بکند اگر انسان فقط یک «بال» او ترقی کند مثل پرنده‏ای می ‏ماند که یک بال چند متری دارد و یک بال ناقص، این دیگر نمی‏تواند با چنین بالی پرواز کند، انسان هم همین طور است، انسانی که فقط به یک ساحت رسیده است لنگ است. بنابراین عرض بنده این است که ما اخلاق را باید جدی بگیریم، در دستگاه قضایی هم همین طور است. یک زمانی بنده این را به صورت مستوفات بحث کردم که اخلاق چگونه و در چه ساحت‏هایی به شخصیت قاضی و عمل قاضی ربط پیدا می‏کند، قاضی البته یک نمونه است، کارمند هم همین طور است، مدیر دستگاه قضایی هم همین طور است، ما گاهی شخص قاضی را به عنوان یک انسان در نظر می‏گیریم، اخلاق ارتباط پیدا می‏کند بماهو انسان این شخص، برای کمال خودش نیاز دارد که ترقی بکند «بُعثت لِاتّمم مکارم الاخلاق» یک واقعیتی است که اصلاً بیانگر این است که بعثت پیامبر(ص) برای اکمال اخلاق و اتمام مکارم اخلاق بوده و اگر ما بدانیم که حقیقت ما چیست که ادامه بحثم راجع به همین است، بدانیم که حقیقت انسان چیست، چه مسیر بی‏ پایانی دارد و اعمال ما بعدها در عوالم دیگر چطور حضور پیدا می‏کند، آن وقت برای ما مهمّ است که چگونه زندگی می‏کنیم. این چگونه زندگی کردن مساله اصلی اخلاقی ماست، سقراط حکیم که واقعاً گفته‏ هایش به حسب نقل افلاطون در محاورات مختلفش هنوز که هنوز است خیلی تازه است او مساله شناخت خود را و اینکه از کجا آمدیم و به کجا می‏رویم را سه مساله اساسی می‏دانست. اینکه ما کیستیم؟ از کجا آمده‏ایم و به کجا می‏رویم و همه اینها نحوه حیات ما را بیان می‏کند، اینکه ما کیستیم؟ حق تعالی در آیه شریفه می فرماید: «وَوُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَی الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لا یُغَادِرُ صَغِیرَهً وَلا کَبِیرَهً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا یاویلتنا ......»

انسان‏ها یک باره ببینند کتاب اعمالشان گشوده می‏شود، و می‏بینند مجرمین از آن چه که در این کتاب اعمال هست هراسناکند و می‏گویند که یا ویلتنا وای برما، این چه کتابی است که هیچ کوچک و بزرگی را باقی نگذاشته مگر احصا کرده باشد وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا... عرضم به برادران گرامی خودم این است که ما تصویرمان را از خودمان را باید درست کنیم، ما در یک مسیر بی پایانی داریم حرکت می‏کنیم، چه بخواهیم یا نخواهیم، «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ ...» ای انسان خدای متعال که بر همه جا حاکم و قادر هست، او می‏فرماید ای انسان تو در مسیر حق تعالی به سرعت داری می‏روی و او را ملاقات می کنی منتهی این لقا با چشم نیست، حالا عرض ما این است انسان در این مسیر بی‏ پایان دارد می‏رود چه بخواهی چه نخواهی این را بدان که آدمی پوستی می‏اندازد و بعد وارد عوالم دیگر می‏شود و در این عوالم مختلف اعمال ما حاضر می‏شود، این عمل ما رد پاهای خودش را گذاشته و وقتی این بدن را رها می‏کنیم دوباره گشوده می‏شود، اعمال ما در آن عوالم حاضرند، حالا اگر ما بپذیریم این تصویر را از خودمان و از اعمالمان آن وقت برای ما مهم می‏شود که آن چه که ما را دارد می‏سازد عمل ماست و عوالم دیگر آشکار می‏شود که با خود ماهست و با ماست این چه چیزی است، خیلی مهمه که چه کار داریم می‏کنیم چه جور زندگی می‏کنیم و لذا ما نقش اساسی اخلاق را نباید فراموش کنیم در همه ساحت‏ها، البته وقتی قاضی به عنوان انسان به این مطلب توجه کرد در امور دیگر هم دخالت می‏کند، اخلاق در علم قاضی هم دخالت می‏کند، الان جای این بحث نیست؛ چرا که یک مبانی واقعاً حکمت متعالیه در پشت این مساله وجود دارد که چگونه انسان ابعاد وجودی‏ اش با کمالات اخلاقی توسعه پیدا می‏کند و منشأ ادراکات علمی می‏شود، یک بحث فوق ‏العاده دقیقی است که بنده نظیرش را در آثار«مارتین هایدگر» دیدم، مرحوم ملاصدرا در جلد 3 اسفار بحث فوق العاده دقیقی دارد که چگونه سعه وجودی انسان موجب می‏شود همین ادراکات نظری ما توسعه پیدا کند، اینکه برخی از فقها و اصولیون فرموده‏ اند «اجتهاد یک قوه قدسیه» است این بی‏ دلیل نیست، من نمی‏گویم انسان‏های غیرعادل و انسان‏هایی که اخلاقی نیستند هیچ معرفت پیدا نمی‏کنند اینکه خلاف واقع است، اما انسان‏هایی که تقوا پیشه می‏کنند یک نورانیت پیدا می‏کنند، مسیرهای علمی حتی غیر از مسیر علمی برایشان گشوده می‏شود و این یک بحث نظری دقیقی دارد که جایش اینجا نیست. اخلاق در شناخت عدالت هم مؤثر است، ارتباط اخلاق و عدالت هم یک موضوع بسیار مهم در فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق است که نمی‏خواهیم بحث کنیم، اخلاق در رأی عادلانه دخیل است، بنده درجایی دیگر هم بحث کردم، در این جا اشاره به سرفصل‏ های آن کردم، آنچه امروز می‏خواهم بحث کنم یک بعد دیگری است از تاثیر اخلاق که به مباحث امروز ما هم مرتبط است، یک بحث فوق‏ العاده مهم که ما وقتی اهمیت اخلاق را در همه ساحت‏های زندگیمان قبول کردیم سوالی که مطرح می‏شود این است که نقش دولت‏ها در این اخلاق و اخلاق ‏مداری چیست؟ این نقش البته به قوه قضائیه هم مربوط می‏شود. نقش قوانین مربوط جزایی مربوط با این اخلاق و اخلاقیات چیست؟

دانشگاه علوم قضایی و خدمات اداری
دانشگاه علوم قضایی و خدمات اداری

الزام قانونی اخلاق

یک بحث فوق‏ العاده دقیق که هم بنیان‏ های نظری دارد و هم آثار عملی فراوان دارد چون فقط به تقنین برنمی‏گردد خصوصاً در جاهایی مثل انگلستان که رویه‏ های قضایی دارند ممکن است در رویه قضایی آنان نیز تاثیرگذار باشد بدون اینکه قانون مصوب مجلس هم داشته باشند، مساله این است که آیا امور اخلاقی را می‏توان از طریق «تقنین» الزام آور کرد؟ جزا و مجازات برایش قرار داد؟ این یک بحثی است تحت عنوان الزام اخلاقی که آیا می‏توانیم اخلاقیات را از طریق الزامات قانونی تحمیل کنیم؟ مقصود از الزام قانونی یعنی همان الزامات در قوانین جزایی که با قرار دادن مجازات برای امور غیراخلاقی، کاری کنیم که امور اخلاقی ترویج پیدا کند، این یک بحث فوق العاده جالبی است، اخیراً هم بحث بهشت و جهنم اجباری مطرح شده بود که از همین سنخ است. یعنی واقعاً دولت‏ها و حاکمیت وظیفه‏ ای دارد؟ یا اصلاً منطقی هست دخالت در ساحت امور اخلاقی کند یا نه؟

این بحث در سال 1959 میلادی در انگلستان یک بحث خیلی جدی شد. کمیته‏ ای بنام کمیته «ولفندن » گزارش داده بود راجع به هم‏جنس بازی و فحشا و در این گزارش توصیه کرده بود که کلاً امور غیراخلاقی پنهان، مثلاًهم‏جنس‏ بازی که پنهان است و با رضایت افراد بالغ صورت می‏گیرد، این خارج از مجازات باشد! و قانون نباید به امور غیراخلاقی که ضرری برای دیگران ندارد بپردازد. این کمیته این را بیان کرده بود. یک قاضی خیلی معروف و حقوقدان معروف به نام قاضی «لرد دولین» که در دادگاه استیناف کار می کرد نقد مفصلی نسبت به نظر کمیته در آکادمی علمی انگلیس ارائه داد، او در آن جا ادعا کرد که ما در امور اخلاقی چه کسی گفته نباید دخالت بکنیم؟ و قانون مجازات قرار بدهد؟ و بلکه محور حرفش این بود که اموراخلاقی پیوندهای یک جامعه را ایجاد می‏کند، امور اخلاقی مشترک در جامعه مثل «پیوند نامرئی» است. آنچه جامعه را نگه میدارد ما باید از طریق قانون برایش اقدام کنیم، در واقع دو ادّعاست یک ادعای واقعی که یک بحث فلسفی و جامعه شناختی می‏ طلبد که «دور کایم» و دیگران هم همین حرف را می‏زنند که امور اخلاقی در جامعه در واقع، به هستی جامعه برمی‏گردد؛ یعنی در واقع اگر بنا باشد امور اخلاقی زیرپا گذاشته شود پیوندهای اجتماعی از هم می‏پاشد و باعث می شود این جامعه از هم بپاشد و آن وجود خودش را از دست می‏دهد، پس همان دلیل اخلاقی و عقلی که می‏گوید جامعه خودت را نگه داشته باش آن دلیل می‏گوید قوانینی باید وضع کنیم که منع کند افعال غیراخلاقی را. وی مثال می‏زند که در باب حکومت‏، هر جامعه ‏ای حکومتی می‏ خواهد که تقریباً مفروغ عنه است که جوامع حکومتی می‏خواهند که سرپا نگه دارد، می‏گوید به همین دلیل که برای جوامع حکومت می‏خواهیم که این حکومت جامعه را حفظ کند، به همین دلیل ما قوانین لازم داریم که امور غیراخلاقی را منع بکند و مجازات براش قرار بدهد که با گسترش آنها جامعه از هم نپاشد. او ادعایش این است که امور اخلاقی مثل یک پیوندی همه جامعه را نگه می‏دارد. سخنرانی وی در آکادمی علمی انگلیس بعداً تبدیل شد به یک کتاب. بعد از آن سخنرانی یک فیلسوف حقوق که در مبانی اخلاق کار کرده بود، آقای «هارت» که خیلی آثار معروفی دارد. در آن جا نقد می‏کند نظرات دولین را. بنده فقط مدخل آن را عرض می‏کنم برای نتیجه‏ ای که می‏خواهم آخر بگیرم، عرض می‏کنم در نقد این حرف می ‏ماند ما آنچه که قبول داریم برای تضییق دایره تقنین‏های قضایی و قوانین مربوط به مجازات فقط اضرار به غیر یا اضرار به کس نداشته باشد، اما اینکه در جایی مساله اضرار مطرح نباشد صرفاً یک امر غیراخلاقی باشد مثل اینکه پنهانی در خانه با هم کار غیراخلاقی می‏کنند می گوید ما دلیل نداریم بر اینکه تحدید یا تضییق بکنیم، ریشه این حرف برمی‏گردد به بحث دیگری در واقع، یک تفکر لیبرالی است که امثال « میل» در کتاب در «باب آزادی» مطرح کرده‏ اند در آن جا یک عبارتی دارد که گفته می‏شود این عبارت در واقع اصلی‏ترین متن آن است و آن عبارت این است که ما در باب تقنین و اعمال قدرت حاکمیتی تنها مجوز برای اعمال حاکمیت و قدرت بر علیه یک شهروند در یک جامعه متمدن برخلاف میل او، فقط یک جا هست و آن اضرار به غیر است. در غیر این صورت حق دخالت نداریم، و بعد تصریح هم می‏کند به اینکه یک شخصی که می‏خواهد به کمال برسد ویا به خوبی اخلاق وسعادت برسد «welfare »این چیزی نیست که ما به او الزام بکنیم، اصلاً حق الزام او را نداریم، این عبارت در زمان خودش محل بحث واقع شد ، منتهی مبنای یک رشته بحث ها در آرای لیبرالی شد که تا امروز هم موجود است. اصلاً بحث اضرار یک مقوله فوق‏ العاده مهمی شد در بحث‏ های مربوط به لیبرالیسم مثلاً «ژول فاینبرگ» چهار جلد کتاب نوشته در بحث فلسفه حقوق عمده‏ اش راجع به همین بحث‏ هاست، فکر می‏کنم دو جلد راجع به اضرار به خود و به دیگران بحث کرده است. علی ایحال بحث را برده روی اضرار به غیر. دو نوع اشکال به حرف آقای «میل» می‏توان کرد. اولاً تقیید به غیرش به چه دلیل است؛ یعنی اضرار را مقید کنیم به اضرار به غیر؛ یعنی چیزی که اضرار به غیر را موجب شود فقط قانون به نحو مجازات و کیفر جلوش را بگیرد، اگر انسان اضرار به خودش برساند چی؟ اگر من چاقو را بدهم دیگری و بگویم راضیم من را بزن و بکش؛بااین که من مقدمات را فراهم کردم اما آیا حق دارم این کار را بکنم؟ نباید قانونی باشد که جلو این کار را بگیرد؛ یعنی اضرار دیگری غیر می‏شود، اما اضرار من توسط اقدام خودم هست. من خودم گفتم این کار را بکن لکن مقدماتی را خودم فراهم کردم این اضرار به خود نباید جلویش گرفته شود؟ هارت و دیگران که با میل همراهند این جا را قبول دارند می‏گویند اضرار به خود هم مثل اضراربه غیر هست؛ یعنی می توانیم قوانین جزایی بیاریم ، اضرار به خود هم مثل اضرار به غیر است و ما در اضرار به خودهم می‏توانیم قوانین جزایی تصویب کنیم که مجازات تعیین کند و مانع بشود، پس چه می‏ماند؟ باقی می ماند مواردی که اضرار درآن نیست واین امر اخلاقی هست، دارد دولین در اینجا به این فیلسوفان می‏گوید اگر شما بحث اضرار را پذیرفتید و به تعبیر «هارت» یک «پدرسالاری قانونی» که بنده در ترجمه تعبیربه «تولیت قانونی» کردم مثل اینکه پدر بیاید ومانع برخی از کارها شود یا حاکمیت از طریق تقنین جلو بعضی از کارها رابگیرد؛ حال سئوال این است که چه خصوصیتی دارد که این تولیت قانونی فقط دراضرار باشد، آقای دولین می‏گوید اگر شما نخواهید فقط به الفاظ اکتفا کنید که مقصودتان اضرار فیزیکی باشد اگر این را مقصور نکنید، خوب اضرار اخلاقی هم داریم، خوب اگر یک کس با عمل غیراخلاقی‏ اش موجب می ‏شود یک اضرار اخلاقی را برای من یا همه انسان‏ها ایجاد کند، خوب این هم اضرار است. می‏گوید بنابراین چه فرقی می‏کند بین این دوتا، دیگران هم باز در این مساله ورود پیدا کرده‏ اند، ازسال 1959به بعد صدها مقاله نوشته‏ اند. خود هارت در نقد حرف دولین سه تا سخنرانی کرد و بعد در یک کتابی جمع شد بنام «قانون، آزادی و اخلاق» که در آن جا تقریباً راجع به همین موضوع‏ ها بحث کرده است. با مجموعه کارهایی که شده می‏خواهم بگم قصد ورود به بحث گسترده ‏ای را نداریم. خیلی نکات بنیادی در این حرف ها وجود دارد و اینکه اخلاق چیست؟ هارت اخلاق را قرارداد می‏ نامد آیا واقعاً این طوری هست؟ اخلاق قرارداد است؟ این بحث ‏های بسیار دقیقی لازم دارد گرچه این بحث ها نظری است اما به درد می‏خورد، مخصوصاً در قوه قضائیه یک لایحه قضایی بنویسند مثلاً یک امر غیراخلاقی را مجازات برایش قرار بدهیم یعنی درگیر می‏شویم با این بحث، اینکه نگاه ما به انسان و عالم تاثیر بسیار مهمی در سرنوشت این گونه بحث ها دارد، ببینید «میل» و دیگران ادعا کردند که ما اضرار به غیر را را می‏توانیم یک دلیل برای جعل قوانین قضایی بدانیم و اما فراتر از این نه که دیگران به او اشاره کردند، منتهی اشکال من این است که اضرار به خود یعنی چه؟ به دیگران یعنی چه؟ یعنی فقط اضرار به بدنش؟ یعنی قتل و دزدی را اضرار می‏دانید اما اگر کسی روح او را ضرر بزند اضرار نیست؟ پس برگشتش به این است که انسان را چه می‏ نامیم؟ همان بحث سقراطی، اگر ما انسان را بدن بدانیم اضرار مقصور می‏شود به اضرار بدنی، اگر انسان را بدن و آگاهی بدانیم باز آن یک صورت است اما اگر یک نگاه دیگر به انسان داشتیم و انسان را یک حقیقت بی ‏پایان دانستیم، بدنش از بین می‏ رود یک لایه وجودی است، اگر ما حقیقت انسان را بشناسیم آن طور که اهل معنی می‏گویند نگاه به موت هم چیز دیگری می‏شود، یک عده فکر می‏کنند یک نابودی است در حالی که موت از یک عالم به عالم دیگر رفتن است. ما همان طور که از مادر متولد می‏شویم از یک جای تنگ و تاریک در می ‏آییم و یک انسان می ‏شویم، همین انسان وقتی از این عالم مادی به یک عوالم دیگر می ‏رود یک چیز این چنین رخ می‏دهد «اِنّما خُلقتم للبقالابالفناء» اگر نگاه این باشد اضرار به انسان چه معنایی می‏دهد؟ اگر کسی افکار جوانان ها را منحرف کند این اضرار نیست؟ اگر با فساد اخلاقی موجب عدم وصول او به کمالات بشود، این اضرار نیست؟

او در واقع روح وی را نابود کرده همین «حال معنوی» حقیقت عظیمی است که قابل مقایسه با بدن هم نیست، وقتی می‏ بینی با چاقو او را تکه تکه می‏کنید چون نمی‏ بینید او را اضرار نمی‏دانید. عرض من این است حتی در چارچوب لیبرالی با آن دعوای دگماتیکی می‏گویند اضرار فقط موجب جعل قانون است، من عرضم این است که با همین معیارها اگر نگاه مان به انسان نگاه دینی و اخلاقی و معرفتی باشد بر اساس همین بنیان ‏ها هم می‏توانیم جعل مجازات داشته باشیم، این مباحث فتح بابی بود هم برای تاثیر اخلاقیات وهم تاثیر نگاه ما،هم می تواند ازتجارب درونی باشد آن طور که اهل معرفت میگویند که البته نیاز به شناگری وسیر وسلوک دارد وهم می تواند برخاسته از مجموعه معارف دینی از قرآن وروایت که مملو از تصویر انسانی است اینکه انسان چیست وکیست؟ این را باید دنبالش را بگیریم واین نگاه واین معرفت اخلاقی در همه جا شرکت می کند، در رفتار ماو تقنین ما و در اجرا، این از ابوابی بود که ینفتح به الف باب.

«والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته»


کلیدواژه ها: آيت الله آملی لاريجانی در دانشگاه علوم قضايی |


دفعات مشاهده: 7286 بار   |   دفعات چاپ: 1366 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر